مختصر و مفید

بچه های هیات حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) - کانون فرهنگی هنری طلوع - مسجد سیدالشهداء (ع) کاشمر

مختصر و مفید

بچه های هیات حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) - کانون فرهنگی هنری طلوع - مسجد سیدالشهداء (ع) کاشمر

  • ۰
  • ۰


دغدغه بسیاری از پدران و مادران و مربیان در جامعه امروزی این سوال است و از آنجا که درباره روش‌های موثر در جذب کودک به آموزه‌های دینی سخن فراوان است به صورت مختصر چند روش کاربردی که والدین می‌توانند، با به کارگیری آنها اثر مثبت در نهادینه نمودن نماز در فرزند خود به جا بگذارند، توضیح داده می‌شود

  • ۰
  • ۰


به گزارش جهان، حاج آقا قرائتی تعریف می ‏کرد: در ستاد نماز گفتیم، آقازاده‌ها، دخترخانم‌ها، شیرین‌ترین نمازی که خواندید، برای ما بنویسید. یک دختر یازده ساله یک نامه نوشت، همه ما بُهتمان زد، دختر یازده ساله، ما ریش‌سفیدها را به تواضع و کرنش واداشت.

نوشت که ستاد اقامه نماز! شیرین‌ترین نمازی که خواندم این است که: در اتوبوس داشتم می‌رفتم یک مرتبه دیدم خورشید دارد غروب می‌کند. یادم آمد نماز نخواندم، به بابایم گفتم: نماز نخواندم، گفت:

  • ۰
  • ۰


عفاف به معنای نگهداری نفس از انجام محرمات و خودداری از گرفتن چیزی از مردم است، در اصل به معنای بسنده کردن در گرفتن چیزی اندک است.کسی را که حالتی از عفت را در اثر تمرین و ممارست حاصل کند متعفف می گویند و استعفاف نیز از همین خانواده است...
نویسندگان : سعیده سادات موسوی نیا (1)، سید علی رضا میرانوری (2)
  • ۰
  • ۰


شهید آیت الله مرتضی مطهری (ره) : امر به معروف و نهى از منکر یگانه اصلى است که ضامن بقاى اسلام است؛ به اصطلاح، علت مُبقیه است. اصلًا اگر این اصل نباشد، اسلامى نیست. رسیدگى کردن دائم به وضع مسلمین است. آیا یک کارخانه بدون بازرسى و رسیدگى دائمى مهندسین متخصص که ببینند چه وضعى دارد، قابل بقاست؟ اصلًا آیا ممکن است یک سازمان همین‏طور به حال خود باشد، هیچ درباره‏اش فکر نکنیم و در عین حال به کار خود ادامه دهد؟ ابداً. جامعه هم چنین است. یک جامعه اسلامى این‏طور است بلکه صد درجه برتر و بالاتر. شما کدام انسان را پیدا مى‏کنید که از پزشک بى‏نیاز باشد؟ یا انسان باید خودش پزشک بدن خود باشد یا باید دیگران پزشک باشند و او را معالجه کنند: متخصص چشم، متخصص گوش و حلق و بینى، متخصص مزاج، متخصص اعصاب. انسان همیشه انواع پزشکها را درنظر مى‏گیرد براى آنکه اندامش را تحت نظر بگیرند، ببینند در چه وضعى است. آنوقت جامعه نظارت و بررسى نمى‏خواهد؟! جامعه رسیدگى نمى‏خواهد؟! آیا چنین چیزى امکان دارد؟! ابداً.

  • ۰
  • ۰

  • ۰
  • ۰
«ما یَلفِظُ مِن قَولٍ إلا لَدَیهِ رَقیبٌ عَتِیدٌ»؛(ق آیه 18)

هیچ ‏کلامی از دهان شما بیرون نمی‏آید، مگر این که نگهبانی آماده است و آن را ‏ضبط می‏کند.‏

 

امام باقر (ع) می فرماید: 

«از اندرزهاى لقمان حکیم به فرزندش این بود که فرزند عزیز!… کسى که مالک زبانخود نباشد، سرانجام پشیمان خواهد گشت. (کلینى،محمدبن یعقوب، الکافی، ج ۲، ص ۶۴۲)

حواسمون هست دیگه؟؟


پسر جناب شیخ رجبعلی خیاط  -حاج محمود نکوگویان- به نقل از پدر می گوید:

آقا میرزا سید علی نطنزی غروی را دیدم که او را (در برزخ) نگه داشته‌اند و مؤاخذه می‌کنند

 گفتم: چرا تو را نگه داشته‌اند؟

 گفت: داشتم سرحوض وضو می‌گرفتم، باران آمد، گفتم عجب باران به موقعی! حالا مرا نگه داشته‌اند و می‌پرسند: کدام کار ما بی موقع بوده؟(گفتگو با فرزند شیخ رجبعلی خیاط در سایت راسخون یکشنبه، 29 اردیبهشت 1387)

بی اختیار گریه ام گرفت که اگر مرا بخواهند با این دقت مواخذه کنند چه  ...!

 

ان شالله حواسمون باشه

  • ۰
  • ۰


نمیگوییم خرید جنس خارجی حرام است، امّا عرض میکنیم خرید جنس داخلی یک ضرورت برای مقاوم‌سازی اقتصاد است و بر روی همه چیز این کشور تأثیر میگذارد. باید به این توجّه کرد؛ این نقش همه‌ی مردم است.


در دهه هفتاد میلادی ، کودکان کره ای روی تابلوی مدارس شان نام کسانی که جنس خارجی می خریدند را می نوشتند و جلویش حک می کردند ؛ خائن به میهن!

  • ۰
  • ۰
  • ۰
  • ۰


مرحوم آیت‌الله احمد مجتهدی تهرانی در دوران حیات خویش، ریاست علمی و مدیریت مدرسه علمیه حاج ملا محمد جعفر را بر عهده داشت که اکنون به نام حوزه علمیه آیت‌الله مجتهدی معروف است. کلام شیوا و لهجه دلنشین این استاد اخلاق همچنان در اذهان مردم تهران باقی مانده است. 

 
در این بخش به مناسبت این ایام فرخنده که با شادی و شادکامی همراه است، داستان‌هایی را با استناد به کتاب «آداب‌الطلاب» از آیت‌الله مجتهدی تهرانی نقل می‌کنیم: 
 
*ریش‌تراشی 
 
جوانی همیشه ریشش را با تیغ می‌تراشید.

  • ۰
  • ۰

آن مرحوم می فرمایند:پدری چهار تا بچه را گذاشت توی اتاق و گفت این‌جا‌ را مرتب کنید تا من برگردم.
خودش هم رفت پشت پرده. از آن‌جا نگاه می‌کرد می‌دید کی چه کار می‌کند، می‌نوشت توی یک کاغذی که بعد حساب و کتاب کند …
یکی از بچه‌ها که گیج بود، حرف پدر یادش رفت. سرش گرم شد به بازی. یادش رفت که آقاش گفته خانه را مرتب کنید.
یکی از بچه‌ها که شرور بود شروع کرد خانه را به هم ریختن و داد و فریاد که من نمی‌گذارم کسی این‌جا را مرتب کند.
یکی که خنگ بود، ترسید. نشست وسط و شروع کرد گریه و جیغ و داد که آقا بیا، بیا ببین این نمی‌گذارد، مرتب کنیم.
اما آنکه زرنگ بود، نگاه کرد، رد تن آقاش را دید از پشت پرده. تند و تند مرتب می‌کرد همه‌جا را. می‌دانست آقاش دارد توی کاغذ می‌نویسد. هی نگاه می‌کرد سمت پرده و می‌خندید. دلش هم تنگ نمی‌شد. می‌دانست که آقاش همین ‌جاست. توی دلش هم گاهی می‌گفت اگر یک دقیقه دیر‌تر بیاید باز من کارهای بهتر می‌کنم
آن بچه‌ شرور همه جا را هی می‌ریخت به هم، هی می‌دید این خوشحال است، ناراحت نمی‌شود. وقتی همه جا را ریخت به هم، آن وقت آقا آمد.

ما که خنگ بودیم، گریه و زاری کرده بودیم، چیزی گیرمان نیامد. او که زرنگ بود و خندیده بود، کلی چیز گیرش آمد.

زرنگ باش. خنگ نباش. گیج نباش.
شرور که نیستی الحمدلله. گیج و خنگ هم نباش.
نگاه کن پشت پرده رد آقا را ببین و کار خوب کن.
خانه را مرتب کن، تا آقا بیاید.