بسم الله الرحمن الرحیم
عاشقی دردسری بود نمی دانستیم حاصلش خون جگری بود نمی دانستیم
پرگرفتیم ولی، باز به دام افتادیم شرط، بی بال و پری بود نمی دانستیم
آسمان از تو خبر داشت ولی ما از تو..... سهم مان بی خبری بود نمی دانستیم
آب و جاروی در خانه یمان شاهد بود از تو بر ما گذری بود نمی دانستیم
این همه چشم به راهی نگرانم کرده عاشقی دردسری بود نمی دانستیم
هیچ کس تاب و تب چشم تو را درک نکرد هیچ کس اشک شب چشم تو را درک نکرد
ما کجا درد کشیدیم به اندازه تو روز و شب گریه ندیدیم به اندازه تو
منّتی بر سر ما هم بگذاری بد نیست یکمی چشم به راهم بگذاری بد نیست
نگرانم که پس از مردن من برگردی پای تابوت ، سر بردن من برگردی
نکند منتظر مردن مایی آقا منتظرهات بمیرن برمیگردی آقا
من شب جمعه قرار تو دلم می خواهد صبح فردا کنار تو دلم می خواهد
عرض کردیم نبودی سحر طول کشید رفته بودی که بیایی چقدر طول کشید...
اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم