به همت کانون فرهنگی هنری طلوع مسجد سیدالشهدا(ع) کاشمر و با همکاری اداره تبلیغات اسلامی این شهرستان گفتمان فرهنگی دینی جوان با موضوع آسیب های اجتماعی در محل مسجد سیدالشهدا(ع) برگزار شد.مسئول کانون فرهنگی طلوع با اعلام این خبر گفت: جوانان فعال در مساجد بیش از سایر جوانان اجتماع نیازمند شناخت عمیق و عقلانی از معضلات و مسائل اجتماعی می باشند تا بتوانند با شناختی کامل با سایر جوانان جامعه ارتباطی عمیق و موثر برقرار کنند و لذا برگزاری گفتمان های آموزشی برای آنان از اهمیت بالایی برخوردار است.
دقت کن ، فکر نکن اون کسی که زیر پاش ماشین 500 میلیونی همه چی داره ....
نخیر
فکر نکن اونی که 4 تا خونه که نه قصر تو بالا شهر داره همه چی داره ...
نه
فکر نکن اونی که دست دوست پسرش یا دوست دخترش رو میگیره با بدترین آرایش و تیریپ فاحشگی میاد بیرون خودنمایی کنه ! همه چی داره ...
نه
به نام خدا
مجرد که بودم خصوصا دوران دبیرستان دائم با خودم میگفتم :محمد این همکلاسی های تو که از این سن با دخترها ارتباط دارند و با هم میگردند و تفریح میکنند تکلیفشان چیست ؟و خوب چه اتفاقی برایشان می افتدو اصولا تکلیف تو چیست؟
لازم است بدانید من دوران دبیرستان رادر یکی پر فساد ترین محله های تهران سپری کردم از این رو خیلی فکر و ذهنم به این موضوع مشغول بود که آیا من به عنوان یک نوجوان اهل نماز و مسجد بعد از ازدواجم با این همکلاسی هایم چه تفاوتی خواهم داشت؟
وارد دانشگاه که شدم داستان جدی تر شد و تقریبا بجز من و چند تا بچه مذهبی و یکی دوتا دانشجوی متاهل بقیه همکلاسی ها هرکدام خودشان را با یک دختر سرگرم کرده بودند و اینبار انگار ماجرا جدی تر بود چون بعضی مواقع بحث از ازدواج پیش می آمد و رفتار ها به ظاهر کمی جا افتاده تر بود و گاهی هم پای خانواده ها در میان می آمد اما باز سئوال من پا برجا بود که آیا این طیف از همکلاسی ها جلوتر از امثال من هستند؟زندگی شان موفق تر از من خواهد بود؟
امام راحل، خمینی عزیز(قدس سره) در مورد مناجات شعبانیه فرمود: «مناجات شعبانیه از مناجات هایی است که اگر یک نفر انسان دلسوخته، یک عارف دلسوخته - نه از این عارف های لفظی - بخواهد آن را شرح کند، و شرح کند از برای دیگران، بسیار ارزشمند است و محتاج به شرح است ...» (صحیفه نور، ج 20، ص189.)
فرازی از مناجات شعبانیه:
«خداوندا، بر محمد و خاندان محمد درود فرست و آن دم که تو را خوانم، دعایم بشنو؛ و چون تو را ندا دهم ندایم بشنو؛ و آنگاه که با تو راز گویم، به من رخ بنمای که [از همه جهان و جهانیان] به سوی تو گریختهام و در پیشگاهت ایستادهام، نالان و زاران و بیبرگ و نوا، و به پاداشی که نزد توست امیدوارم.
و تو دانی که در دل چه دارم و از نیازم آگهی و نهادم میشناسی؛ و کار این سرای و آن سرایم برتو پوشیده نیست. [و تو دانی] آنچه خواهم که به زبانم رانم و بنمایم و خواستهام گویم و آنچه برای سرانجام خویش بدان امیدوارم. »