بسم الله الرحمن الرحیم
اکنون که سوال شده است منظورازطبقات جهنم چیست لازم است با توجه به آیات ذیل توضیح مختصری ارائه گردد:
1: وَ اِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ اَجْمَعینَ (آیه 43) (سوره حجر)
لَها سَبْعَةُ اَبْواب لِکُلِّ باب مِنْهُم جُزْءٌ مَقْسُومٌ (آیه 44). (سوره حجر)
«و جهنم میعادگاه همه آنهاست، هفت در دارد، و براى هر درى گروه معیّنى از آنها تقسیم شده اند.»
2: اِنَّ المُنافِقِینَ فی الدَّرْکِ الأسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَ لَنْ تَجِدلَهُمْ نَصیراً). سوره نساء، آیه 145
«منافقان در پایین ترین مرحله دوزخ قرار دارند و هرگز یاورى براى آنها نخواهى یافت.»
درآیه نخست با کلمه(سبعه ابواب)به معنای (هفت در)روبه روهستیم که جهت تفسیر آیه فوق به موارد ذیل اشاره میکنیم:
در اینکه منظور از ابواب جهنم (درهاى دوزخ) چیست؟
مفسران احتمالات گوناگونى ذکر کرده اند
نخست اینکه: اشاره به درهاى ورودى دوزخ است که همه به یک کانون منتهى مى گردد، همانند درهاى متعدد ساختمان هاى معمولى این جهان، و در حقیقت اشاره به کثرت وارد شوندگان در این مرکز قهر الهى است
دوم: منظور طبقات مختلف دوزخ است که از نظر شدت عذاب با همدیگر متفاوت مى باشند، بنابراین هر یک از این درهاى هفتگانه، در واقع به یکى از این طبقات گشوده مى شود
علامه ی طباطبایی در تائید این که مراد از ابواب , طبقات و تنوع عذاب های متفاوت است , می فرماید: مؤید این احتمال بخش دوم آیه مورد بحث است که می فرماید : لکل باب منهم جزئ مقسوم .یعنی از ایشان برای هر دری قسمتی تقسیم شده است . چون ظاهر آن این است که خود جزئ, تقسیم شده بر درها است , و این وقتی معنای صحیح می دهد که باب به معنای طبقه باشد نه در ورودی (علامه طباطبایی , ترجمه تفسیر المیزان , ج 12, ص 251)
در حدیثى که در دُرّ المنثور از حضرت علی (علیه السّلام) آمده مى خوانیم که فرموند
اَتَدْرُونَ کَیْفَ اَبوابُ جَهَنَّمَ؟ قُلْنا کنَحْوِ هذهِ الأبْوابِ! قالَ: لا ولکنّها هکذا و وَضَعَ یَدَهُ فَوقَ یَدِهِ وَبسَطَ یَدَهُ عَلى یَدِهِ
آیا مى دانید درهاى دوزخ چگونه است، گفتیم مانند همین درها، فرمود: نه، آنها این چنین است، سپس امام (علیه السّلام) یک دست خود را بر بالای دیگرى گذارد و آن را گشود (اشاره به اینکه آنها طبقاتى روى همدیگر قرار دارد).
سومین احتمال اینکه تعدد این درها بخاطر تعدد اقوام مختلفى است که از آنها وارد مى شوند
در تفسیر روح المعانى از پاره اى از منابع خبرى نقل شده که: درِ اول ویژه مسلمانان موحد گنهکار است، و درِ دوم از آن یهود، درِ سوم از آن نصارى، و در چهارم مخصوص ستاره پرستان، و در پنجم از آن مجوس، و در ششم از آن مشرکان و آخرین در مخصوص منافقان است. (روح المعانی , ج 14, ص 48; جامع الاحکام , ج 5, ص 3646 )
چهارم: منظور از این درها همان اعمال و گناهانى است که سرچشمه ورود در دوزخ است.
حضرت آیت الله مکارم شیرازی درتفسیرنمونه ذیل آیه 44سوره حجر میفرمایند:
{...واضح است این تعدد درها (مانند تعدد درهاى بهشت ) نه به خاطر کثرت واردان است به طورى که از یک در کوچک نتوانند وارد شوند، و نه جنبه تشریفاتى دارد، بلکه در حقیقت اشاره به عوامل گوناگونى است که انسان را به جهنم میکشاند، هر نوع از گناهان درى محسوب مى شود}
اما آیه 145سوره نساء :
واژه درک: به معنی آخرین قعراست.مثل ته دریا.
راغب در مفردات میگوید: (درک )مانند(درج)است لیکن درج به اعتبارصعودودرک به اعتبارپائینی گفته می شود از همین جااست که گفته انددرجات بهشت ودرکات آتش.
فلذا درک را به معنی طبقه می توان لحاظ کرد وتنها آیه ای است که اشاره به طبقات جهنم دارد.
بااین توضیح می توان مورد دومی که در تفسیر (سبعه ابواب) آیه 44سوره حجرگفته شد را تایید نمود ومنظوراز ابواب را به احتمال بسیار همان طبقات جهنم محسوب کرد.
اما طبقات جهنم کدامند:
1-جَحیم: و آن مکانی بسیار خطرناک است و آتشی بسیار هولناک دارد و ساکنان آن از فشار آتش در آن زیر و رو می شوند، درست به مانند گوشتی که در دیگ از فشار جوشش دیگ، زیر و رو می گردد و از این رو خداوند می فرماید: وَالَذین کَفرُوا وَ کَذَبُو بِآیاتِنا اُولئِکَ اَصحاب الجَحیم؛ آنان که کفر ورزیدند و آیات ما را تکذیب کردند، آنان یاران و اصحاب «جحیم»؛ آتش بزرگ و هولناک هستند. (حدید: آیه 19)
2-لَظی: و آن طبقه ی دوم جهنم می باشد و این طبقه از شدت حرارت گوشت بدن را از استخوان جدا می سازد، به نحوی که خداوند می فرماید: گناهکاران وارد لَظی می شوند و آن شعله های سوزان آتش است که پیوسته زبانه می کشد و هر چه را که در کنار و در مسیر خود می یابد می سوزاند (معارج: آیه 11- 18) و این شعله سوزان کسانی را که پشت به فرمان خداوند کرده و از اطاعت او روی گردان شدند را صدا می زند و همچنین کسانی را فرامی خواند که اموال فراوان جمع کرده و ذخیره نمودند، اما در راه خداوند انفاق نکردند، پس آن ها را به عقوبت اعمالشان می رساند
3- سَقَر: و آن طبقه سوم می باشد که در آن متکبران و گردنکشان منزل دارند و آن بیابانی است پر از آتش که حرارت آن همه چیز را می سوزاند، به نحوی که خداوند می فرماید: سَاصلیه سَقَر، وَ ما اَدرئکَ ما سَقَر، لاتُبقی وَ لاتَذَر، لَواحَةٌ لِلبَشَر، عَلَیها تِسعَةَ عَشَر؛ ما آن متکبر گردن کش را با آتش سقر می سوزانیم، و تو چه می دانی سقر چیست؟ آتشی است که نه چیزی را باقی می گذارد و نه چیزی را رها می کند، و پوست بدن را به کلی دگرگون می نماید، و نوزده نفر (از فرشتگان عذاب) بر آن گمارده شده اند. (مدثر: آیه 26- 30)
4- حُطمه: و آن طبقه چهارم می باشد و آن جایگاه افراد مردم آزار و مال حرام خور است به نحوی که در قرآن آمده است: لَینبذَنَ فِی الحُطَمة وَ ما اَدرئکَ مَالحُطَمة، نارُاللهِ المَوقَدَة، الَتی تَطلِعُ عَلَی الأَفئِدة؛ کسانی که در حضور و غیبت مردم را اذیت می کنند و از حرام مال جمع می نمایند و گمان می کنند که آن مال، آنان را در دنیا همیشه نگه می دارد، به زودی در حُطمه (آتش خُردکننده) پرتاب می شوند و تو چه می دانی حُطمه چیست؟ و آن آتش برافروخته الهی است. آتشی که از دل ها سر می زند و نخستین جرقه هایش در قلب ها ظاهر می گردد. (همزه: آیه 4- 7)
5-هاویه: و آن آتش عمیقی است و به قدری حرارت دارد که پوست بدن افرادی که در آن واقع می شوند را درهم می کشد، به نحوی که خداوند می فرماید: کسانی که به آیات ما کافر شدند، به زودی آن ها را در آتش وارد می کنیم که هرگاه پوست های تن آن ها (در آن بریان) گردد و بسوزد، پوست های دیگری را به جای آن قرار می دهیم تا کیفر اعمالشان را مجدد بچشند. (نساء: آیه 56)
6- سَعیر: خداوند در باب معرفی آن می فرماید: انا اعتَدنا لِلکافرینَ سَلاسِلَ وَ اَغلالاً وَ سَعیراً؛ ما برای کافران، سلسله ها و زنجیرها، غل ها و آتش سعیر را مهیا و آماده کرده ایم (انسان: آیه 4)
7- فَلق: درباره ی این طبقه از جهنم، معاویة بن وهب می گوید: روزی در خدمت امام صادق (ع) بودیم، شخصی آیه «قَل اَعُوذُ بِرَبّ الفَلَق» را خواند و از حضرت پرسید: فَلَق چیست؟ حضرت فرمودند: بیابانی است در دوزخ، که در آن هفتاد هزار خانه و در هر خانه هفتاد هزار اتاق و در هر اتاق هفتاد هزار مار بزرگ و در شکم هر ماری هفتاد هزار نوع از سم است (نورالثقلین، ج3: 720) و به روایتی دیگر فلق چاهی در جهنم است که اهل دوزخ از حرارت آن دنبال پناهگاه هستند و در آن چاه صندوقی از آتش است که اهل آن چاه از حرارت و سوزندگی آن در رنج و عذاب می باشند.. (آمال الواعظین، ج3: 427- 430)
نویسنده : حامد ناصری