به نام خدا
مجرد که بودم خصوصا دوران دبیرستان دائم با خودم میگفتم :محمد این همکلاسی های تو که از این سن با دخترها ارتباط دارند و با هم میگردند و تفریح میکنند تکلیفشان چیست ؟و خوب چه اتفاقی برایشان می افتدو اصولا تکلیف تو چیست؟
لازم است بدانید من دوران دبیرستان رادر یکی پر فساد ترین محله های تهران سپری کردم از این رو خیلی فکر و ذهنم به این موضوع مشغول بود که آیا من به عنوان یک نوجوان اهل نماز و مسجد بعد از ازدواجم با این همکلاسی هایم چه تفاوتی خواهم داشت؟
وارد دانشگاه که شدم داستان جدی تر شد و تقریبا بجز من و چند تا بچه مذهبی و یکی دوتا دانشجوی متاهل بقیه همکلاسی ها هرکدام خودشان را با یک دختر سرگرم کرده بودند و اینبار انگار ماجرا جدی تر بود چون بعضی مواقع بحث از ازدواج پیش می آمد و رفتار ها به ظاهر کمی جا افتاده تر بود و گاهی هم پای خانواده ها در میان می آمد اما باز سئوال من پا برجا بود که آیا این طیف از همکلاسی ها جلوتر از امثال من هستند؟زندگی شان موفق تر از من خواهد بود؟