به نام خدا
مجرد که بودم خصوصا دوران دبیرستان دائم با خودم میگفتم :محمد این همکلاسی های تو که از این سن با دخترها ارتباط دارند و با هم میگردند و تفریح میکنند تکلیفشان چیست ؟و خوب چه اتفاقی برایشان می افتدو اصولا تکلیف تو چیست؟
لازم است بدانید من دوران دبیرستان رادر یکی پر فساد ترین محله های تهران سپری کردم از این رو خیلی فکر و ذهنم به این موضوع مشغول بود که آیا من به عنوان یک نوجوان اهل نماز و مسجد بعد از ازدواجم با این همکلاسی هایم چه تفاوتی خواهم داشت؟
وارد دانشگاه که شدم داستان جدی تر شد و تقریبا بجز من و چند تا بچه مذهبی و یکی دوتا دانشجوی متاهل بقیه همکلاسی ها هرکدام خودشان را با یک دختر سرگرم کرده بودند و اینبار انگار ماجرا جدی تر بود چون بعضی مواقع بحث از ازدواج پیش می آمد و رفتار ها به ظاهر کمی جا افتاده تر بود و گاهی هم پای خانواده ها در میان می آمد اما باز سئوال من پا برجا بود که آیا این طیف از همکلاسی ها جلوتر از امثال من هستند؟زندگی شان موفق تر از من خواهد بود؟
امام راحل، خمینی عزیز(قدس سره) در مورد مناجات شعبانیه فرمود: «مناجات شعبانیه از مناجات هایی است که اگر یک نفر انسان دلسوخته، یک عارف دلسوخته - نه از این عارف های لفظی - بخواهد آن را شرح کند، و شرح کند از برای دیگران، بسیار ارزشمند است و محتاج به شرح است ...» (صحیفه نور، ج 20، ص189.)
فرازی از مناجات شعبانیه:
«خداوندا، بر محمد و خاندان محمد درود فرست و آن دم که تو را خوانم، دعایم بشنو؛ و چون تو را ندا دهم ندایم بشنو؛ و آنگاه که با تو راز گویم، به من رخ بنمای که [از همه جهان و جهانیان] به سوی تو گریختهام و در پیشگاهت ایستادهام، نالان و زاران و بیبرگ و نوا، و به پاداشی که نزد توست امیدوارم.
و تو دانی که در دل چه دارم و از نیازم آگهی و نهادم میشناسی؛ و کار این سرای و آن سرایم برتو پوشیده نیست. [و تو دانی] آنچه خواهم که به زبانم رانم و بنمایم و خواستهام گویم و آنچه برای سرانجام خویش بدان امیدوارم. »
از طرف صدا و سیما آمده بودند و میخواستند با شهید «محمد بروجردی» درباره عملیاتی که چند روز قبل انجام شده بود، مصاحبه کنند، اما وی از پذیرفتن آنان خودداری کرد. اصرار کردیم که زیاد وقت شما را نمیگیرند؛ میخواهند درباره عملیات دو سه روز پیش سؤال کنند، بعد هم چند دقیقه فیلمبرداری، ایشان زیر بار نرفت و اخم کرد، قیافهاش طوری بود که فهمیدم به هیچ وجه راضی به این کار نخواهد شد و اصرار بی نتیجه است.
ناامید شده بودم و میخواستم از دفتر ایشان خارج شوم که گفت: بگو بروند با آن بسیجی که خودش جنگیده است صحبت کنند، بروند با فرمانده گروهان، فرمانده تیپ که عمل کرده، صحبت کنند، از اینها سؤال کنند، اینها عمل کردند و زحمت کشیدند. ما «که کاری نکردیم» بعد هم سرش را انداخت پایین و مشغول کار خودش شد.
تا آغاز ماه مبارک رمضان زمان زیادی باقی نمانده است و باید کم کم خود را برای این ماه آماده کنیم. در این بخش قصد داریم برای آمادگی و بهره برداری هرچه بیشتر از ماه خوب خدا، با هم توصیههای بزرگان اخلاق را بخوانیم و انشاءالله به آن عمل کتیم.